آب آبشار آبی دریا و آسمان ، چون خاطره یی قدیم در چشمهای توست . چشم بگشایی اگر جهان چه خواهد بود جز تلاطمی ناخسب و بی قرار ؟ وچون در خویش بنگری ـ در پناهجست سایه پلک ـ روح سیالی جاری بر خیال تو بوسه خواهد داد . به کرشمه چشم فروبند و بگشای ، قاعده دیگر کن !
ه.ناپیدا
سهشنبه 26 مهرماه سال 1384 ساعت 08:27 ب.ظ
سلام ممنون از حضورت ما جوانان نسل آویزان نیستیم ما جوانانی پرشوری هستیم که بر جوانه های باورمان بارانی نباریده من و دوستانم با دست آن را آبیاری کردیم تو نیز این چنین کن! دلشاد و موفق باشی
«« بسی گفتند: ــ « دل از عشق برگیر! که نیرنگ است و افسون است و جادوست! » ولی ما دل به او بستیم و دیدیم که او زهرست اما ... نوشداروست!
چه غم دارم که این زهر تب آلود تنم را در جدایی میگدازد از آن شادم که در هنگامه ی درد غمی شیرین دلم را مینوازد.
اگر مرگم به نامردی نگیرد: مرا مهر تو در دل جاودانیست وگر عمرم به ناکامی سرآید تو را دارم ... که مرگم زندگانی ست »» .. با احترام ــ تکه ای از فریدون مشیری ..
*همه چیز از یاد آدم میره مگه یادش که همیشه یادته*
سلام ... وبلاگ زیبایی داری و زیبا هم می نویسی ... اگه دوست داشتی به هم سر بزن... موفق باشی..
سلام ممنون از حضورت
ما جوانان نسل آویزان نیستیم ما جوانانی پرشوری هستیم که بر جوانه های باورمان بارانی نباریده من و دوستانم با دست آن را آبیاری کردیم تو نیز این چنین کن!
دلشاد و موفق باشی
گفته ای می آیی
و مرا به شمردن قدم هایت نشانده ای
از کجا بدانم چند تای دیگر مانده است
که من
به جای تقویم
به جای همه ی لحظه ها
تجسم اسم از قلم افتاده ات را بر دیوار می کوبم !
سلام
وب قشنگی داری....... شعر قشنگی نوشتی از خودت
هست بازم به کلبه درویشی من بیا
موفق باشی
یا نور
سلام . قشنگ نوشتی .. ممنون که سر زدی .. موفق و شاد باشی . بازم پیشم بیا
چرا نفهمیدم چی گفتی؟!
ناراحت نباش ٬ حتما به خاطر بیان ضعیف منه
سلام:
بازم مثل همیشه محشر بود.
مرسی که به من سر می زنی .
واقعا زیبا می نویسی.
زیبا ست...جهان چه خواهد بود
جز تلاطمی ناخسب و بی قرار ؟
سلام .خیلی قشنگه.
سلام بر دوست عزیز خسته نباشی .
واقعا متن خیلی قشنگ وپر معنی.وبلاگت هم زیباست.
خوشحال میشم به تربت عشق سری بزنید .
افتحار آشنایی بیشتر را دارم.
منتظرم
* برای خلوص تنها اخلاص را باید *
«« بسی گفتند: ــ « دل از عشق برگیر!
که نیرنگ است و افسون است و جادوست! »
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهرست اما ... نوشداروست!
چه غم دارم که این زهر تب آلود
تنم را در جدایی میگدازد
از آن شادم که در هنگامه ی درد
غمی شیرین دلم را مینوازد.
اگر مرگم به نامردی نگیرد:
مرا مهر تو در دل جاودانیست
وگر عمرم به ناکامی سرآید
تو را دارم ... که مرگم زندگانی ست »»
.. با احترام ــ تکه ای از فریدون مشیری ..
چه سوسول
به اعجاز قلمت شوری تازه در رگهایم جاری شده حسی تازه در من طلوع کرد.خاکستر هستی به سحر عشق رنگی تازه می یابد
وبلاگ با حالی داری
سلام بشما دوست عزیز
طراحی زیبا در کنار جملات زیبا جلوه خواصی به وب شماداده که جای تحصین دارد
با آرزوی موفقیت روز افزون
salam.webloge jalebi dari.mamnoon ke behem sar zadi.moafagh bashi
سلام
شعر زیبایی بود کلاْ تمام مطالب وبلاگت رو خوندم بنظرم خیلی قشنگ بود
خسته نباشید
مرسی بهم سرزدی
بازم میام تو هم بیا
تا بعد
سلام وب خیلی با حالی داری
حال کردی به ما هم سر بزن