....

دستان سبز نیاز
از سیاه خاک
تا کبود افلاک
باران اگر که ببارد

سق سیاه
و دل پر دود
آهی برآنچه رفته شاید
اشکی اگر به گونه بیاید

کاریز خشک کویر
امتناع لجوج ابر
گیاهانی آمده- نیامده خار
قحط دندان نشان می دهد

دل من
قهر تو
شعرهای مانده به سینه
مرگ در کوچه قدم می زند

                                 ه . ناپیدا

نظرات 3 + ارسال نظر
ثنا پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:54 ق.ظ

سلام به به به میبینم که اول شدم نظرتون رو خوندم ولی نفهمیدم با زبان بچگی چطور بنویسم اگه راهش رو میدونی خبرم کن
در ضمن شعر خیلی زیبایی بود
یا علی

هیلدا پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 02:29 ق.ظ http://www.hildabihamtast.blogsky.com

سلام
خیلی قشنگ بود خصوصا این قسمتش:
دل من
قهر تو
شعرهای مانده به سینه
مرگ در کوچه قدم میزند
موفق باشی بهم سر بزن

سهیک*** پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:54 ق.ظ http://www.tabar.blogsky.com

دوست گرامی با درو فراوان................................***
شعری زیبا و با احساس..........لذت بردم
برایت آرزوی موفقیت روزافسون می نمایم..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد